دختر یکی یدونه من امروز با دوستای دوره دبیرستانم مریم و مهسا و خاطره قرار داشتیم و حسابی بهمون خوش گذشت. تو دوره دبیرستان باهم حسابی دوران خوبی داشتیم و حسابی بهمون خوش میگذشت و صمیمی بودیم.امروز هم بعد چند وقت همو دیدیم و گفتیم و خندیدیم. شما هم شده بودی نقل مجلس و حسابی بغل این و اون بودی. خاله مهسا هم همش قربون صدقه ات میرفت. از همه جالب تر این بود که عاشق مامان مهسا شده بودی و بغلشون که بودی بغل ما نمیومدی عسل خانوم. اونجا یه نیم ساعتی چرت هم زدی و بعدشم رفتیم خونه مامان فریبا تا شلوار بافتنی ات رو اندازه بگیره . اونجا برای اولین بار قرمه سبزی خوردی و خیلی دوست داشتی عسل خانوم. اینم عکسای امروووووووووووز: اونجا هم همه عاشق گردن کج کر...